جدول جو
جدول جو

معنی نکته چینی - جستجوی لغت در جدول جو

نکته چینی(نُ تَ / تِ)
نقد. (یادداشت مؤلف). عمل نکته چین. رجوع به نکته چین شود.
- نکته چینی کردن، نقد کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نکته دانی
تصویر نکته دانی
در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، موشکافی، خرده بینی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک بینی، نازک اندیشی، نکته سنجی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، مداقّه، تدقیق، تعمّق
فرهنگ فارسی عمید
(پَ)
آنکه خجک و نقطه می گذارد، آنکه اعتراض می کند. (ناظم الاطباء) ، ناقد. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نُ تَ / تِ)
ایرادگیری. اعتراض. (فرهنگ فارسی معین). عمل نکته گیر. رجوع به نکته گیر شود
لغت نامه دهخدا
(نُ تَ / تِ)
عمل نکته دان. فراست. هوشمندی. زیرکی. نکته دان بودن. رجوع به نکته دان شود: دیباچۀ مجموعۀ نکته دانی. (حبیب السیر ج 3 ص 1). و به نیزۀخطی قلم اقلیم نکته دانی بگرفت. (حبیب السیر ص 123)
لغت نامه دهخدا
(نُ / نِ / نَ)
آنکه اعتراض می کند و ایراد می گیرد. (ناظم الاطباء). رجوع به نکته گیر شود، که دقایق و نکات و ریزه کاری های کاری یا سخنی را درمی یابد
لغت نامه دهخدا
تصویری از نکته گیری
تصویر نکته گیری
خرده گیری ایراد گیری اعتراض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته دانی
تصویر نکته دانی
دانستن و درک نکته های باریک و لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته بین
تصویر نکته بین
آنکه دقایق و نکات و ریزه کاریهای کاری یا سخنی را در مییابد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نکته گیری
تصویر نکته گیری
ایراد، گیری، عیب جویی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نکته دانی
تصویر نکته دانی
دانستن مفاهیم دقیق و باریک
فرهنگ فارسی معین
باریک بینی، دقت، نکته گیری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اعتراض، انتقاد، خرده گیری، خرده گیری، نقد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
باریک بین، دقیق، نکته دان، نکته سنج
فرهنگ واژه مترادف متضاد
فاضل نما، نقطه چین
دیکشنری اردو به فارسی